گروه تاریخ: عنایات امام عصر (عجل الله فرجه) به انقلاب مبارک اسلامی و رهبر عارف آن، حضرت امام خمینی از جمله مسائلی است که هم در زمان انقلاب و حیات امام روح الله مورد توجه بوده و هم، اکنون که با گذشت زمانی از آن دوران، خاطرات مختلفی راجع به این موضوع نقل شده است. هدایت پیامبرگونه حضرت روح الله و تصمیم های به ظاهر غیرقابل توجیه او که هر کدام موجبات پیروزی های عظیم را در روند انقلاب و جمهوری اسلامی موجب شد از موضوعاتی است که بسیاری را قانع کرده رهبر کبیر انقلاب موردعنایت ویژه ولی اعظم خدا (عجل الله فرجه) قرار داشته است. تصمیماتی چون هجرت به پاریس به جای یک کشور اسلامی (که موجب رسیدن صدای انقلاب به تمام جهان آن هم توسط خود رسانه های معاند غربی شد) و یا دستور امام مبنی بر واجب بودن حضور مردم در خیابان در 21 بهمن57 که بعدها و با انتشار اسناد معلوم شد جلوی کودتای بزرگ طراحی شده توسط آمریکا وطاغوتیان را گرفته است، از جمله این مواردند. از کسانی که به این وجه رهبری امام توجه داشتند شهید بزرگوار آیت الله مطهری بوده است. خاطره زیر که از زبان حجت الاسلام والمسلمین فلسفی نقل شده، پیرامون همین موضوع است:
«در مدت اقامت امام در پاریس، افراد زیادی از ایران به پاریس رفتند. از جمله آنها مرحوم آقای مطهری بود. ایشان قبل از رفتن، به منزل ما آمد و گفت: شما پیامی برای آقا دارید؟
دو سه موضوع بود که من به طور خصوصی تذکر دادم. بعد، ایشان خداحافظی کرد و رفت. وقتی مرحوم مطهری برگشت، به دیدن ایشان رفتم آن هم در وقتی که کسی [نزد ایشان] نبود. تقریبا اول شب بود.
موضوعاتی را که گفته بودم ایشان به امام گفته بودند و جواب هم گرفته بودند. ولی دیدم آقای مطهری می گوید:
آقا، من مبهوت هستم.
گفتم : چرا؟
گفت: تصمیمی که امام گرفته[1]، با این همه نظامی های تا دندان مسلح، با آن همه حمایت های آمریکا و انگلستان و فرانسه، نتیجه چه خواهد شد؟ آیا واقعا این تصمیم برای ما موفقیت پیش می آورد؟
ایشان گفت: به امام گفتم: آقا، خطر خیلی مهم است. خودتان را چطور می بینید؟
امام در جواب فرمود: علی التحقیق پیروزیم.
شهید مطهری می گفت: یک روحانی، غیر از یک کاسب است که این حرف را بزند. دیدم که امام خمینی است، عظمت دارد و من نمی توانم از ایشان بپرسم چرا پیروزیم. ولی پرسیدم: آیا به محضر امام عصر شرفیاب شدید و او این خبر را داده است ؟ امام نفی و اثبات نکرد و فقط گفت: قطعا پیروزیم.
گفتم : الهامی به شما شده است ؟ گفت: قطعا پیروزیم.
از هر دری که من وارد شدم، ایشان نگفت که واقعیت چیست. ولی همچنان با قاطعیت می گفت: پیروزیم و اعتنا به این همه تانک و توپ و نظامی و غیره نکنید، علی التحقیق پیروزی با ماست.
شهید مطهری با حال بهت این سخنان را به من گفت و خود متحیر بود،می گفت: «من نفهمیدم امام از چه منشأ و منبعی به این حقیقت رسیده است.»[2]
پانوشت ها:
1-ظاهرا اشاره به تصمیم حضرت امام مبنی بر بازگشت هر چه سریعتر به ایران.
2-خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، صفحات 466 و 467.
12:15 صبح
پاسخ امام خمینی به شهید مطهری پیرامون ارتباطش با امام زمان(عج)
بدست روح اله فرجی در دسته
5:18 عصر
گستاخی 20 همجنسباز جمهوری آذربایجان نسبت به مقدسات
بدست روح اله فرجی در دسته
واکنش گسترده مردم و مراجع عظام تقلید در ایران نسبت به برگزاری جشنواره موسوم به «یورو ویژن» و رژه همجنسبازان در جمهوری آذربایجان سبب شد تا مسئولان این کشور دست به تلافی علیه ایران بزنند؛ البته با اقدامی سفارشی که حتی با واکنش خشمگینانه مردم این کشور روبرو شده است.
به گزارش رجانیوز، چند روز پیش مسئولان دولت الهام علیاف که رابطه بسیار دوستانهای با مقامات رژیم صهیونیستی دارد، جمعی از حامیان خود و همجنسگرایان این کشور را که حدود 20 نفر بودند در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو ساماندهی کرد تا ضمن برپایی تجمع، نسبت به آنچه «دخالت ایران در امور داخلی جمهوری آذربایجان» نامیدند، اعتراض کنند.
در تجمع همجنسبازان باکو، این افراد ضمن حمایت از اقدامات الهام علیاف از تظاهرات مردم تبریز علیه اقدام ضد دینی دولت باکو انتقاد کردند. همجنسبازان معترض در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو، با سردادن شعارهای اهانت آمیز علیه مراجع عظام شیعه از جمله حضرت آیتالله سبحانی، حضرت آیتالله مکارم شیرازی، حضرت آیتالله صافی گلپایگانی و حضرت آیتالله سیستانی، بصورتی سفارشی اقدام به گستاخی و هتک حرمت نسبت به رهبر معظم انقلاب کردند.
همجنسبازان باکو، خواستار بی تفاوتی مراجع شیعه و مردم تبریز نسبت به امورات دینی شیعیان مظلوم جمهوری آذربایجان شده و آنرا دخالت در امور داخلی جمهوری آذربایجان عنوان کردند. این اقدام البته با بیتوجهی و بیاعتنایی و در بسیاری از موارد، واکنش منفی شهروندان باکو که بیشتر آنها از شیعیان مظلوم و محبین اهل بیت علیهمالسلام هستند، مواجه شد.
چهره شاخص همجنسبازان تجمع کننده در مقابل سفارت ایران در باکو، که همواره در همایشهای صهیونیستی در اسرائیل شرکت میکند و مورد حمایت صهیونیستهاست، در همایش همجنسبازان حامی الهام علیاف در مقابل سفارات ایران در باکو گفت: «همجنسبازی یکی از نشانههای تمدن معاصر است. قبل از فروپاشی شوروی همجنسبازی در این شهر (باکو) ممنوع بود و همجنسبازان مجازات میشدند اما با فروپاشی شوروی ما به آزادی رسیدیم و آزادی همجنسبازی یکی از مهمترین نشانههای آزادی در جمهوری آذربایجان است که دولت الهام علیاف از آن دفاع میکند.»
در همین راستا، هر چند سفیر جمهوری آذربایجان احضار شده و سفارت ایران در باکو هم در همین رابطه بیانیه شدیدالحنی صادر کرده بود و از سوی دیگر سفیر جمهوری اسلامی ایران در باکو برای انجام مشورتهای لازم به تهران فراخوانده شده است، اما به نظر می رسد غرق شدن دستگاه دیپلماسی کشور در چنبره و تاروپود خودساختهی ناشی از رعایت انواع و اقسام ملاحظات بیمورد، زمینهساز بروز چنین جسارتهایی از سوی همسایه کوچک شمالی شده است.
بر همین مبنا جا دارد امت غیور ایران با هوشیاری و وقتشناسی پاسخی ولایتمدارانه و در خور، به جسارتهای نابخشودنی که از سوی رژیم صهیونیستی و الهام علییف طراحی و از سوی جیرهخوران همجنسبازش اجرا می شود، بدهند.
گفتنی است در جمهوری آذربایجان به علت اختناق شدید هرگونه تظاهرات اعتراضی حتی بر علیه دولت ارمنستان که از دشمنان اصلی این کشور است، ممنوع است و به علت همپیمانی دولت آذربایجان با دولتهای استکباری و اسرائیل، فقط تظاهرات بر ضد انقلاب اسلامی ایران آزاد است.
10:52 عصر
کرامتی از امام هادی(ع) از زبان مقام معظم رهبری
بدست روح اله فرجی در دسته
این سخنان در سیام مردادماه سال 1383 و پس از مراسم روضهخوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقی علیهالسلام بیان شده است.
بالاخره در نبرد بین امام هادى (علیهالسّلام) و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى (علیهالسّلام) بود؛ این باید در همهى بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکى پس از دیگرى، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصلهى کوتاهى مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکى بهدست پسرش کشته شد، دیگرى به دست برادرزادهاش و به همین ترتیب بنىعباس تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پیدا کرد؛ قوىتر شد.
حضرت هادى (علیهالسّلام) چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگى مىکردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترکهاى خودمان؛ ترکهاى آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقهى مغولستان و آسیاى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمىشناختند و از اسلام سر در نمىآوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم مىشدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عدهى قابل توجهى از بزرگان شیعه در زمان امام هادى (علیهالسّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیلهى آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام - با نامهنگارى و... - برساند.
این شبکههاى شیعه در قم، خراسان، رى، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همهى اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادى را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادى همهى این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علىرغم آنها انجام داده است. حدیث معروفى دربارهى وفات حضرت هادى (علیهالسّلام) هست که از عبارت آن معلوم مىشود که عدهى قابل توجهى از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ بهگونهاى که دستگاه خلافت هم آنها را نمىشناخت؛ چون اگر مىشناخت، همهشان را تارومار مىکرد؛ اما این عده چون شبکهى قوىاى بهوجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمىتوانست به آنها دسترسى پیدا کند.
یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه (علیهمالسّلام) - به قدر سالها اثر مىگذاشت؛ یک روز از زندگى مبارک اینها مثل جماعتى که سالها کار کنند، در جامعه اثر مىگذاشت. این بزرگواران دین را همینطور حفظ کردند، والّا دینى که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصى باشند مثل یحیىبناکثم که با آنکه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنى بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده مىشد؛ تمام مىشد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهمالسّلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینى را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیاى خدا. اگر اسلام انسانهاى کمربسته نداشت، نمىتوانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیدارى اسلامى بهوجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین مىرفت.
اگر اسلام کسانى را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشرى و در تاریخ اسلامى نهادینه کنند، باید از بین مىرفت؛ تمام مىشد و اصلاً هیچ چیزش نمىماند؛ اگر هم مىماند، از معارف چیزى باقى نمىماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتى که حالا از معارف اصلىشان تقریباً هیچچیز باقى نمانده است. اینکه قرآن سالم بماند، حدیث نبوى بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، کار طبیعى نبود؛ کار غیرطبیعى بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتکخوردن، زندانرفتن و کشتهشدن هم هست، که اینها براى این بزرگوارها چیزى نبود.
ائمهى ما در طول این دویستوپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبى مکرم اسلام (صلّىاللَهعلیهوآله) تا روز وفات حضرت عسکرى، دویستوپنجاه سال است - خیلى زجر کشیدند، کشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه کنیم؛ مظلومیتشان دلها و عواطف را به خود متوجه کرده است؛ اما این مظلومها غلبه کردند؛ هم مقطعى غلبه کردند، هم در مجموع و در طول زمان.
والسّلام علیکم و رحمةالله برکاته